-
بعد کنکور
سهشنبه 15 شهریورماه سال 1390 16:04
یلی وقته مطلب ذاشتم ... گفتم کارناممو بذارم ببینید چه کردم 2 تا عکس میذارم ... یکی کارنامه خودمه یکی کارنامه دوستمه ... دوستم سهمیه ایثارگر داشت .. جان من ببینید چه رتبه ای اورده با این سهمیه با این درصدهاش چه رتبه ای اورده ... این کارنامه خودمه : اینجا اینم کارنامه دوستمه : اینجا رتبه 10 هزار شده بعد با سهمیه شده 43...
-
عصبی
جمعه 17 تیرماه سال 1390 21:19
عصبیم . برای این که نمیتونم درصد های بالا بزنم . توی کنکور کاردانی ریاضی 65 درصد زده بودم . یادش بخیر . ولی توی این کنکور کاردانی به کارشناسی صفر . اصلا نخوندم . ذهنم بسته شده . همه چیز تو ذهنم هست به جز کنکور این دروس عمومی + درصد احتمالی که من میخوام بزنم ضریب همشون یکه : ادبیات : 10 معارف : 20 زبان عمومی : 20 این...
-
گذرگاه
دوشنبه 6 تیرماه سال 1390 09:03
چقدر زحمت کشیدم . یک سال پشت کنکور . روز و شب درس خوندم که یه جا دولتی قبول بشم توی اون سرمای مزخرف مشهد کلاس میرفتم . اوه چه سخت بود . بعدش دانشگاه مشهد دولتی قبول شدم . یعنی همون هدفم . چه کلاسی داشت . هر جا میرفتم میگفتم که من اینجا قبول شدم . همه کف می کردن . چه کلاسی داشت ترم اول دانشگاه متوجه شدم که سطح همه ی...
-
اینجا ایرانه
پنجشنبه 2 تیرماه سال 1390 23:14
محمد : الو شهاب بپر بیا شهاب : الو علی بپر بیا علی : الو حسن بپر بیا حسن : الو اصغر بپر بیا اصغر : الو اکبر بپر بیا . . . احسنت میگم به این مردم . احسنت میگم به این ایرانی ها . یا یه کاری رو انجام نمیدن . یا این که اگر انجام میدن دست جمعی انجام میدن که دیگه توش حرفی نباشه . خوب شاید بدونید راجب چی حرف میزنم . راجب...
-
بودن = ناسپاسی , نبودن = قدردانی
جمعه 13 خردادماه سال 1390 02:11
خونه مادر بزرگه هزار تا قصه داره خونه مادر بزرگه شادی و غصه داره خونه مادر بزرگه حرفای تازه داره خونه مادر بزرگه گیاه و سبزه داره کنار خونه ما همیشه سبزه زاره دشتاش پر از بوی گل اینجا همش بهاره دل وقتی مهربونه شادی میاد می مونه خوشبختی از رو دیوار پر می کشه تو خونه خونه مادر بزرگه هزار تا قصه داره خونه مادر بزرگه شادی...
-
منو یگانه
پنجشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1390 00:14
شهاب : دوست دارم یگانه : غذا رو بده شهاب : عاشقتم یگانه : غذا رو بده شهاب : منو تو . یه زندگی خوب و بدون دردسر . عاشق همدیگه . تا اخر عمرمون یگانه : غذا رو بده شهاب : منو تو و بچه هامون وای چه زندگی خوبی یگانه : شهاب : من همه ی قصه هام قصه ی توست اگه غمگینه اونم از غصه ی توست تو تنها یارو یاور من هستی.چرا وقتی غمگین...
-
انگیزه
جمعه 20 اسفندماه سال 1389 11:08
مامان : شهاب جان پاشو یه کمکی به من بکن شب مهمون داریم شهاب : بیخیال مامان من امتحان دارم حسش نیست مامان : حالا بیا...یه استراحتی هم بکن به منم کمک کن ... کمرم نمیشه جارو کنم شهاب: امتحانم خیلی مهمه مامانی...سه واحده .. کم بگیرم هیچی دیگه مامان: ااااا..باشه..پس شب نمیتونی بیای تو مهمونی دیگه اخه درس داری ... میدونی که...
-
عروسی
چهارشنبه 11 اسفندماه سال 1389 22:54
محب: شهاب ؟؟؟ شهاب: ها ... نه ... چیزه میخواستم برم سوییچو بدم به مامانم محب : میدونی این قسمت خانوماست .. آقایون از این طرفه .. شهاب: باشه تو برو من برم سویچو بدم و بیام محب: خوب بده به این بچه ببره بده .... هیز شهاب: من هیزم!! ... من میترسم بچه سویچو گم کنه وگرنه مشکلی نیست محب : آفرین دیگه نبینم بیای قسمت خانوما...
-
آبان تا اسفند
سهشنبه 10 اسفندماه سال 1389 03:16
سلام .... خوب .... آبان تا اسفند ... عنوان پست جدید ... پستی که باید مدت ها قبل داده میشید ... دلایل زیادی داشتم که این وبلاگو بستم ... دلایل همینطوری یکی پس از دیگری رو هم انباشته میشد تا این که در آبان به اوج خود رسید ... با توجه به صحبت هایی که با داداشی داشتم تصمیم بر این شد که وبلاگ رو تا اطلاع ثانوی ببندیم ....
-
طرز بیان و جنسیت
سهشنبه 11 آبانماه سال 1389 20:11
مامان : عزیزم .. عشقم .. نازم ... بابا : .( ذهن بابا : خدایا خودت رحم کن ) مامان : .شهاب میخواد بره دانشگاه ... منو تو ، تو خونه تنهاییم ... بابا : ای جان...شهاب کلاست ساعت چنده ... شهاب : الان میرم ....( ) بابا : اخ جووووووووووننننن مامان : راستی عزیزم ما تو خونه به یک بخارشو نیاز داریم بابا : شهاب : خوب موفق باشی...
-
امسال چی کاشتین ؟
جمعه 30 مهرماه سال 1389 22:33
شهاب : سلام بی بی چطوری ؟ خوبی ؟ من شهابم .. شهابم مادربزرگ : امسال چی کاشتین ؟ شهاب : چوکاره !!!!!؟؟؟؟ .. بی بی جان من شهابم ... نوه دختریتون ... مادر بزرگ : اگه هندونه ها رو درو کردین بیارین من امتحان کنم شهاب : ای بابا ... مگه من کشاورزتونم ؟؟ مادر بزرگ : تو غلط کردی نصف محصول رو فروختی بدون اجازه ... سلام سلام...
-
تور ابدال آباد ...
شنبه 24 مهرماه سال 1389 23:25
سلام به همه ی دوستان عزیز و ارجمند خوب این پست با بقیه پستا فرق داره .. بگو چه فرقی ؟؟؟ فرقش اینه که این پست رمز داره دلایل : 1- بعضی از دوستان کم لطفی میکنن و فقط عکس هارو نگاه میکنن ولی نظر نمیدن ... از 4 تا پست عکسی که دادم کاملا مشخصه...حدود 200 تا بازدید کننده هر مطلب داشته ولی میانگین 20 تا نظر هر مطلب عکس 2-...
-
تور یک روزه ابدال آباد( کلی عکس)+عکس های خودم
شنبه 24 مهرماه سال 1389 22:48
-
عکس 4
پنجشنبه 15 مهرماه سال 1389 09:53
سلام به دوستان عزیز و گرامی بدون مقدمه برو ادامه مطلب این یه عکس از کامپیوتر خودم (عکسام کم بود گفتم از این شافتولک هم بگیرم ) بعد از مدتها از پدرومادر پول گرفتیم که بریم یه کیف بخریم باهاش بریم دانشگاه از دوشنبه که مامان و بابا رفتن مسافرت و من تنها شدم شروع کردم به غذا درست کردن اولین غذام سالاد ماکارونی بود ..توش...
-
عکس 3
چهارشنبه 7 مهرماه سال 1389 21:06
سلام عکسارو توی ادامه مطلب گذاشتم اولین هفته دانشگاها ی ایران صبحانه ای کامل شامل : گوجه ، سسیس ، سس گوجه ، پنیر ، نون سنگک کاردستی با هندوانه (اینا اثرات بیکاریه )(توجه کنید هندونه دوتا چشمو به دماغو یه دهن هم داره ) اینم که دیگه مشخص دیگه چیه خاک ژله ای : ظرف .. قشنگ بود عکس گرفتم سالاد الویه ... کار خودمه .......
-
قبل از ورود به خونه جیباتونو خالی کنید
سهشنبه 30 شهریورماه سال 1389 01:47
مامان : شهاب : مامان : چی مصرف میکنی؟ شهاب : چی ؟؟؟؟ مامان : پدرسگ...معتاد شدی؟ها ... آشغال...این بود جواب زحمات من ؟ ها شهاب:نه به خدا مامان .. من معتاد نشدم مامان : لبات سیاه شده ... تا کبودت نکردم بگو چی مصرف میکنی... شهاب : به خدا من معتاد نیستم مامان : این بسته سیگار چیه تو جیبات پیدا کردم ها ؟ شهاب : مال من...
-
هفت خوان(خان) انتخاب واحد دانشگاه آزاد
سهشنبه 23 شهریورماه سال 1389 00:44
سلام خدمت دوستان عزیز الان خبری بهم رسید که متاسفانه خبر خوبی نبود و الان حال و روز خوبی ندارم...ولی این مطلب رو حتماً می خواستم بنویسم... (بعضی ها می گن هفت خوان...بعضی ها می گن هفت خان) خان یکم: غلبه کردن بر پرداخت شهریه خان دوم: پیدا کردن کلاس های خالی با استاد های خوب خان سوم: انتظار برای روز انتخاب واحد خان...
-
عکس ۲
سهشنبه 16 شهریورماه سال 1389 23:50
سلام یه چند وقته افتادم تو کار عکس متوجه شدم که با گوشی موبایل هم میشه عکس گرفت حالا مثل این ندید پدید ها همش عکس میگیرم ... دیگه کم مونده که ...اهم اهم .. عکس بگیرم این ۳ تا عکس اول مال دستفروش های کنارپارک ملته یک ضلع پارکو شهرداری امده تقسیم بندی کرده و این دست فروشا امدن اونجا این عکسه هم جالب بود .. همینطوری...
-
روابط دختر و پسر
جمعه 12 شهریورماه سال 1389 15:48
سلام به دوستان عزیز دیروز داشتم توی نت گشت و گذار میکردم یه دفعه این سخنرانی ها رو دیدم قدیمیه ... ولی جالبه ... سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین استاد پناهیان اولش دیدم طرف شیخه گفتم بیخیال دانلود نکنم .. بعد دیدم تعریف زیاد شده گفتم دانلود کنم .. شما هم دانلود کنید ..ضرر نمیکنید ...حجمشون کمه ... 1_ برخورد جوانان امروز...
-
عکس
دوشنبه 8 شهریورماه سال 1389 19:20
مطلب نداشتم گفتم یه چندتا عکس بذارم 1- منو مانی سر این کامیونه با هم جنگودعوا داریم 2- اینم اسمش شانیه.. خرگوشه ... 3 روز پیش خریدمش ... بعد از مانی پرسیدم که اسمشو چی بذارم گفت بذار شانی ...انقدر میخوره...هویج و کاهو و ... هرچی بهش بدی میخوره یکی دوبار ماکارونی بهش دادم ..انقدر باحال بود ... ولی همش دستشویی میکنه 3-...
-
تیز
دوشنبه 1 شهریورماه سال 1389 15:59
الناز: درد داره؟ شهاب: اگه خیسش کنی نه نداره .. الناز: شهاب؟؟؟ شهاب : خوب ...کرم بزن الناز :شهاب؟؟؟ شهاب: خوب بابا شوخی کردم ... نه یه بی حسی برات میگیرم الناز: اره حتما... اگه محکم بزنه دردم میگیره شهاب: میخوای خودم برات بزنم... الناز: مودب باش شهاب : سلام ...سلام...سلام خوب خیلی خلاصه و مفید صحبت میکنم .... شرمنده...
-
آگهی گم شده
شنبه 2 مردادماه سال 1389 08:49
یک دستگاه شهاب در ابعاد کاملاً واقعی در این مکام موفقود شده است از یابنده تقاضا می شود شهاب مذکور را در همین نقطه تحویل و مژدگانی دریافت کند! محمدعلی
-
تولد داداشیه
دوشنبه 7 تیرماه سال 1389 23:52
محمد علی نوشت : سلاملکم تولد داداشیـــــــــــــــــــــــــــــــــــه هـــــــــــــــــورااااااااااااااااااااااااا با این که جفتمون در ایام امتحانیم ولی گفتم یه پس بزنم تولدش رو تبریک بگم داداشی ایشالا 150 ساله دیگه زنده باشی و مثل الان باحال و با نشاط باشی تـــــــــــــــــــــولــــــــــــــــــــــــــدت...
-
پست های میهن بلاگ
سهشنبه 1 تیرماه سال 1389 23:32
چند روز پیش رفتم وبلاگ قبلیمون توی میهن بلاگ ... یادش بخیر .. واقعا دورانی بود چند تا از پست های خودمو توی اون وبلاگ در ادامه مطلب میذارم .. واسه این که بتونم این مطالب رو نگه دارم واسه همیشه ... یادش بخیر خوب یه نکته دیگه این که دوستانی که مارو لینک کردن یه لطفی بکنن و این لوگو رو توی وبلاگشون بذارن..هر زمان که ما به...
-
همینطوری
سهشنبه 1 تیرماه سال 1389 00:01
اهداف از این پست : 1- این که پست قبلی به دلیل تعداد نظرات بالا خیلی بخش نظرات سنگین شده بود ۲-یک تیره خواستم یه چیزی بگم ۳-واسه این که دورهمیم بخندیم 4- 8 تیر تولدمه .. خواستم خبر بدم ... نه این که انتظار داشته باشم ها ... همینطوری گفتم
-
خشم مادر
جمعه 21 خردادماه سال 1389 19:02
مامان : پدر سگ کجا در میری ...؟؟؟؟ ش هاب : ---- شهاب : بابا جان مادرت منو یه جا غیب کن ... بابا : ها .. خوب بذار ببینم ... متاسفم .. نمیتونم ... شهاب : ولی اگه این کارو نکنی مامان منو زنده نمیذاره بابا : ها یادته اون روز رفتی به مامانت گفتی منو بیرون دیدی که داشتم سیگار میکشیدم ... ... ها یادته ...اون موقع باید فکر...
-
One For You & One For Me
شنبه 15 خردادماه سال 1389 07:46
دایی: سلام خانوم خانوما ... چطورید ؟ خوبید ؟ چه خوشگلید شما... دختره : دایی: جوون چه نازی میکنه ...میتونم تا دم هتل همراهیتون کنم ؟ دختره : لطف میکنید دایی : بیا بریم ...من عاشق این کشورشماهستم...چقدرآدماش باحالن سلام به دوستان عزیز و ارجمند ... امیدوارم که حالتون خوب باشه ... یه توضیح کوتاه بدم ...این مطلب ما از...
-
پارک = پنچری
چهارشنبه 5 خردادماه سال 1389 23:05
بابا : ای بابا این کیه دیگه ماشینشو اینجا گذاشته شهاب: نگاه کن نامرد یه جوری گذاشته که ما تونیم ماشینو در بیاریم بابا : برو دم خونه همسایه ها زنگ بزن بگو بیان ماشینو ور دارن شهاب : اینطوری نمیشه باید یه دعوای درستو حسابی راه بندازیم تا دیگه این کارو نکنن بابا: نه دعوا بده ... تذکر بده که دیگه این کارو نکن ... دعوا نکن...
-
ساختار شکنی
جمعه 25 دیماه سال 1388 00:35
می گم جانم فدای ایران می گن ساختار میشکنی....می گم مرگ بر روسیه می گن ساختار میشکنی...چه بشکن بشکنیه اینجا ساختار شکنم من...آخ ساختار میشکنم من دوستانی که پایه ی ساختار شکنی هستن خبر بدن ساختار های شما را می شکنیم....برای شما ساختار شکنیه ویژه ای داریم ساختار شکنی فقط در این محل به ساختار شکنی اعتقاد داری؟! ساختارم...
-
تاک قد کشیده(سیاسی)
یکشنبه 20 دیماه سال 1388 16:36
تو یه تاک قد کشیده پا گرفتی روی سینه ام واسه پا گرفتن تو عمریه که من زمینم راز قد کشیدنت رو عمری دارم می بینم داری می رسی به خورشید ولی من بازم همینم می زنن چوب زیر ساقت واسه لحظه های رستن ریختن آب زیر پاهات هی منو شستن و شستن توی سرما و تو گرما واسه تو نجاتم عمری تو همجوم باد وحشی سپر بلاتم عمری آدما هجوم اوردن برگای...